این بندر نزدیکترین بندر به دریای عمان و بازارهای صادراتی ما است. جای تعجب دارد که چرا زودتر از این در برنامههای توسعهای، جایگاه در خوری نداشته است؟ تا ۲ یا ۳ سال پیش که ایمیدرو همزمان با توسعه سنگان در خراسان رضوی، به فکر همکاری مشترک با افغانستان در معادنی که در دو سوی مرز قرار گرفتهاند افتاد، زمینه همکاری مشترک بین دو کشور برای استخراج و استحصال معادن به ویژه سنگ آهن وجود نداشت؛ هر چند این گفتوگوها و مذاکرهها نیز تا کنون راه به جایی نبرده است. چابهار در این تفاهمنامهها جایگاه ویژهای داشت؛ قرار بود با خط آهنی که ایران از هرات در دست اقدام دارد مواد معدنی، کنسانتره یا گندله معادن سنگ آهن افغانستان به آبهای آزاد و بازارها انتقال یابد و حال که این بندر از تحریمهای امریکا هم جان سالم به در برده، این جایگاه ویژهتر و استراتژیکتر شده است. در همین زمینه، صمت، در گفتوگویی با دکتر مهدی کرباسیان، رئیس پیشین هیات عامل ایمیدرو، تبدیل بندر چابهار به هاب معدنی منطقه را مورد بررسی قرار داده است.
چطور میتوان از فرصت معافیت بندر چابهار برای مقابله با تحریمهای امریکا به سود بخش معدن و صنایع معدنی بهره برد؟
این فرصت را شانسی میدانم که ارتباط نزدیکتری با کشور همسایه و دوست افغانستان داشته باشیم. به همین اندازه میتوانیم از ظرفیتهای شرق کشور به ویژه سیستان و بلوچستان و حتی کرمان استفاده کنیم. باید بپذیریم که آینده معادن این نواحی، بسیار درخشان است زیرا بیشتر منابع زیرزمینی معدنی در شرق و مرکز کشور قرار دارند و بندر چابهار به دنیا نزدیکتر است یعنی حملونقل مواد معدنی از این بندر نیز ارزانتر تمام میشود. دولت ایران راه آهن این منطقه را کامل کرده و به زودی راهاندازی میشود و در آینده نزدیک به بهرهبرداری میرسد. دولت یک خط انتقال گاز هم در دست اجرا دارد که میتواند آینده صنایع معدنی را در چابهار نیز درخشانتر کند و موجب ایجاد اشتغال و توسعه در این منطقه شود. از این رو چابهار نقطه کلیدی در آینده کشور خواهد بود.
ظرفیتهای معدنی افغانستان چگونه است و از این ذخایر چگونه میتوان بهره برد؟
درباره ذخایر معدنی افغانستان هم میتوان گفت این کشور بیش از هزار میلیارد دلار ذخایر معدنی دارد و انگلیس و امریکا کار ژئوفیزیک هوایی این منطقه را از نظر ذخایر معدنی مورد بررسی قرار دادهاند. میتوان گفت این منطقه دست نخورده و بکر است و آینده نشان میدهد که این منطقه تا چه حد ظرفیت معدنی دارد.
تفاهمنامه امضا شده با افغانها مربوط به چه زمانی بود و به چه مرحلهای رسید؟
در ۲ سفری که در سالهای ۹۴ و ۹۵ به کابل داشتم، ملاقاتی با مقامات افغانی از جمله وزیر معدن، وزیر مالی و مشاور رئیسجمهوری افغانستان داشتیم. در جلسهای که وزیر معادن افغانستان نیز در ایران برگزار کرد، یادداشت تفاهمی به امضا رسید و طی آن مقرر شد همکاری معدنی در حوزههای اکتشاف به ویژه در مرز مشترک از سوی شرکتهای ایرانی در خاک افغانستان انجام شود و همزمان در سنگان افغانستان سنگ آهن به طور مشترک استخراج شود. قرار شد سنگ آهن آنها تا زمانی که کارخانههای کنسانتره و گندلهشان راهاندازی نشده به داخل ایران و مجتمع سنگان ایران انتقال یابد و با همکاری مشترک فرآوری شود یا به وسیله راه آهن به بندرعباس رفته و با ساخت کارخانههای مشترک فولادی بین ایران و افغانستان یا با استفاده از گاز ایران با کشورهای ثالث مانند آلمان و هندوستان در بندرعباس، فرآوری و تبدیل به فولاد شده و صادر شود. با این اتفاق هم برای افغانها ایجاد اشتغال میشد و هم در ایران اشتغالزایی میشد. اواخر حضور من در ایمیدرو نیز صحبتهایی درباره همکاری در عملیات اکتشافی در محدوده مرزی دو کشور شد که قرار بود این کار را برای آنها انجام دهیم.
در عمل چه اقدام موثری انجام شد؟
همانطور که گفتم متاسفانه کاری انجام نشد. البته کارگروهی متشکل از ۹ نفر به ریاست خانم دکتر جوادی، مدیرکل معدنی افغانستان و با پیگیری جناب بهرامی، سفیر ایران در افغانستان به ایران آمدند و از سنگان ایران، مرکز تحقیقات و چابهار بازدید کردند. همه موارد را گزارش کردند و گزارشی مثبت در این باره به دولت خود دادند اما با وجود پیگیریهای زیادی که از طرف سفیر ایران شد، از طرف افغانها جواب مثبتی به ایران داده نشد.
چه توصیهای به مسئولان وقت دارید؟
با توجه به این پیشبینی که به زودی راه آهن مشهد تا چابهار راهاندازی و گاز نیز تامین میشود، آینده خوبی در انتظار بخش معدن ایران و افغانستان است و لازم است طرفین با همکاری در سطح دولتها و رئیسان جمهوری، مشکلات موجود را حل کنند. در این باره توصیه ما به رئیسجمهوری ایران و وزیر صنعت، معدن و تجارت این است که این مسئله را به صورت ویژه پیگیری کنند زیرا نه تنها روابط و همکاریهای اقتصادی ایران و افغانستان با ارزش است بلکه کشورهای آسیای میانه و همسایگان شمالی ایران نیز میتوانند از فرصت بندر چابهار استفاده کنند.
در زمینه صنایع معدنی چه تفاهمنامههایی منعقد شد؟
در شمال افغانستان مشکل آب وجود ندارد و ما میتوانیم در زمینه صنایع معدنی مانند فولاد همکاری کنیم. خوشبختانه کارها پیشرفت کرد اما به نظر میرسد برای پیشرفت جدی این تفاهمنامه، نیاز به مذاکره در سطوح ریاست جمهوری است تا این مسائل جمعبندی شوند. این تفاهمها در حد وزارت صنعت، معدن و تجارت یا ایمیدرو نیست زیرا نیاز به مجوزهای بیشتری داشته و ابعاد سیاسی دارد و جزو مواردی است که کشورهای غربی هم بر آن نظارت و دخالت دارند. امیدوارم مسئولان ما در حوزه منافع مشترک ایران و افغانستان اقداماتی انجام دهند.
این موضوع مانند سایر موارد اقتصادی کشور است که سیاست، سایه سنگینی بر اقتصاد و توسعه کشور دارد.
بندر چابهار در همکاری دو جانبه ایران و افغانستان چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟
افغانستان و حتی کشورهای شمال ایران، راهی به دریا ندارند و مسیر ایران، بهترین مسیر این کشور به آبهای آزاد به شمار میرود. پس به سود ایران و کشورهای همسایه است که روابط نزدیک و متصل به هم داشته باشیم. نکته سوم این است که کشور هندوستان، علاقهمند به ایجاد روابط نزدیکتر با افغانستان است. حتی در ارتباط ما با مقامات هندی، بحث همکاری سه جانبه هم مطرح شد. هندیها بسیار مایلند سرمایهگذاری خود را در افغانستان به ویژه در حوزه معادن و صنایع معدنی انجام دهند تا بتوانند از بندر چابهار استفاده کنند. نه تنها در این زمینه بلکه در ارتباطات تجاریشان با سایر کشورهای آسیای میانه نیز مایل به استفاده از بندر چابهار هستند. این نکته بسیار مهمی است. در تصمیم اخیر امریکا مبنی بر معافیت چابهار از تحریمهای بینالمللی، فشارهای هندوستان و افغانستان موثر بوده و به نظر نمیرسد امریکا، منافع ما را در این تصمیم در نظر گرفته باشد. از این رو چابهار به عنوان نگینی در دریای عمان میتواند در تامین منافع ایران در منطقه نقش مهمی ایفا کند و در شرق کشور، منطقه چابهار و سیستان و بلوچستان و حتی استانهای مرکزی ایران را پوشش دهد. به این شرط که از این فرصت استفاده کنیم.
وضعیت فعلی بندر چابهار چگونه است؟
استفاده از بندر چابهار در حقیقت در دوران جنگ آغاز شد و در آن زمان من معاون وزیر راه و ترابری بودم. در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱یکی از بزرگترین مشکلات کشور، حملونقل کالا و پشتیبانی جبهه و نبود اسکله برای واردات بود؛ بندر خرمشهر که یکی از بزرگترین بنادر آن زمان ایران بود، به تصرف عراقیها درآمده بود و از قضا تنها بندری بود که به وسیله خطوط راه آهن به مرکز کشور متصل بود و از سوی دیگر اسکلهها و امکانات خوبی داشت. در کنار آن، بندر آبادان قرار داشت که به دلیل وضعیت جنگی غیرقابل استفاده بود. تنها بندری که وجود داشت، بندر امام خمینی بود که تردد به آن خطرناک بود به دلیل اینکه در تیررس آتش موشکهای عراق قرار داشت. بندر بوشهر نیز با اسکلههای محدود که آبخور کمی داشت و کشتیهایی با ظرفیت ۵ هزار تن میتوانست در آن پهلو بگیرد. در بندرعباس (بندر شهید باهنر) هم محدودیت اسکله وجود داشت و بندر شهید رجایی هم نیمهتمام بود. به یاد دارم حتی آسفالت اسکلههایش نیز تمام نشده بود و تعداد محدودی از اسکلهها قابل استفاده بودند و با امکانات محدود، تخلیه و بارگیری میشدند. در شرق کشور بندری نبود. از این رو، شرق کشور را باید به وسیله بندرعباس تغذیه میکردیم؛ به همین دلیل صف زیادی از کشتیهایی که منتظر تخلیه بارشان بودند وجود داشت. زمانی در مطبوعات اعلام میشد در لنگرگاه ثنا ۵۰ کشتی در نوبت تخلیه بودند. ما از نظر حملونقل جادهای محدود بودیم و بندرعباس ریل نداشت. جادهها هم برای زیر بار رفتن این میزان کالا ظرفیت کافی نداشتند. بنا بر این، وزیر وقت راه و ترابری، آقای نژادحسینیان، تصمیم گرفت برای شرق کشور اسکلهای در چابهار راهاندازی کند که با حمایت آقای مهندس موسوی نخست وزیر، مکانیابی، مشاوره و پیگیریها انجام شد. سفری به همراه آقایان نژادحسینیان و مهندس ابوالحسن خاموشی و رئیس وقت سازمان بنادر رفتیم تا محل بندر مشخص شود. من آن زمان معاون حملونقل و راه و ترابری بودم و عضو کمیته هماهنگی ستاد بسیج اقتصادی در حملونقل. سپس دولت تصمیم گرفت اسکله ساختهشدهای را خریداری کند. این اسکله از سنگاپور خریداری و حمل شد و با برقراری زیرساختها، اسکله راهاندازی شد. اسکله قدیمی چابهار همان اسکلهای است که از سنگاپور آوردیم. در کنار آن، وزارت راه، جاده زاهدان به چابهار را تعریض کرد. مشکل حملونقل در شرق تا حد زیادی حل شد. اکنون کشتیهای بزرگ تا ۸۰ هزار تن هم میتوانند پهلو بگیرند.